Wednesday, August 30, 2006

بنام رحمن و رحيم كه توفيق ميبخشد و سعادت ميدهد و سلام بر شما كه .بهترين رفيقيد .ميخواهم در باب گذ شته ها سخن بگويم و راجع به قديمترها حرف بزنم نه از تاريخ و نه از كتب و نه از قول ديگران بلكه ميخواهم انچه در اين مدت عمر كه ديده ام وشنيده ام و تفاوت سلوك و رفتار مردم و تعامل انان با يكديگر و خصوصيات فردي و اجتماعي كه داشتند و اكنون دارند گپ بزنيم.يادم ميايد زماني كه بچه بودم توي محله ما زنهاي همسايه خيلي با هم مهربون و همدل بودند خيلي با هم ندار بودند و بيريا و بي افاده با هم رفتار مي كردنداصلا تكبر و فخر و خود بزرگ بيني را توي رفتارشان پيدا نمي كردي مجلس كه داشتند باهم يكدل و يكدست تر مي شدند و همه چيز را با هم تعويض مي كردند و قرض ميدادند.مجلس روضه و عزا ويا مجالس عروسيشان انگار كه مال همه اهل محل بودو هيچ كدام بيگانه نبودند.مردها با هم صميمي و مهربان بودند و يكي كه مي خواست به مسافرت برود ناموس و خانواده اش را به هم محلي اش ميسپرد و او هم مانند برادر با اونها رفتار ميكرد .و لفظ داداش هم يادگار همان زمانها است .حتي بچه ها هم توي يك فضاي بسيارخودماني و مهربانانه زندگي ميكردند و اصلا نوع بازيها و سرگرمي ها همه اش جمعي و گروهي و رقابتهاي بسيار جالب بود كه ديگر الان از ان بازيها خبري نيست.نبود امكانات تفريحي ناسالم و نبود تجملات دست و پا گير و تشريفات متكبرانه كه جز دوري ادمها از يكديگر نتيجه اي نداردو وجودقلبهاي يكرنگ و صادق در پيكر انها يك جامعه خونگرم و دلچسبي را پديد اورده بود كه مانند اعضاي يك پيكر همگي با يكديگر احساس وابستگي و نزديكي مينمودند.نبود بسياري از امكانات رفاهي فعلي كه خيلي ها را بي نهايت تنبل و تن پرور كرده است گرچه ظا هرا زندگي را سخت تر از الان مينموداما بدنها سالم تر و ادمها فعال تر و پويا تر و با نشاط تر بودند .اكثر مردان از سحر و يا اندكي بعد از ان بيدار بودند و به تبع انان طبعا خانمها نيزهمچنين بودند .و اگر كسي خواب ميماند و يا تنبلي ميكرد گويي يك روز كامل را از دست داده بود زيرا عدم امكانات پيشرفته امروزي و وسايل ابتداييترزندگي و كندي انها باعث ميشد كه مردم از صبح زود در تكافوي ما يحتاج و نيازهاي روز مره باشند.و جاي هيچ گونه درنگ و كوتاهي و تنبلي نبود بر خلاف انچه اكنون مشاهده ميكنيم كه گويي همه حب شتاب و عجله را خورده اند و نوعي استرس و اضطراب در چهره اكثر افراد به چشم مي خورد و شما در طول روز افراد زيادي را ميبينيد كه دايم به ساعتشان مي نگرند و حرص مي خورند و در عوض همان افراد خيلي راحت اوقات بسياري را هدر دادهو هرز ميبرند كه مايه تعجب است ; ان زمانها مردم با زود بيدار شدن از ابتداي روز خود را بر شرايط كار و زندگي روز مره مشرف و مسلط مي نمودند و بدين ترتيب ارامش در همه كارهايشان ديده ميشد و جزدر مواقع خاص محل اضطراب برايشان نبود......ادامه دارد

No comments: